چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

مغزم سطحی شده. واسه خاطر اینستاست. جدی میگم.

در این مدت، یعنی در این ۸ سال، یک دوست پسر رو با دوست پسر دیگری روشن کردم. حداقل حداقل حداقلش ۱.۵ سال مطلقا نباید با کسی باشم. قشنگ مغزم باید نفس بکشه. بعد به خودم میگه وای من سن ام داره میره بالا. اگه آدم مناسبی پیدا نکردم چی؟ اگه فلان و چنان. بعد به خودم ‌میام میبینم من که این هوا ادعای روشن فکری و فلان و چسان، خاک به سرم، این شر و ورا چیا میگم به خودم؟

بعد میبینم واقعا اصلا سالم نبودم خودِ من تو اون رابطه. یعنی اصن کاری به خود اون شخص مقابل ندارم. اصن من نبودم تو اون رابطه. یعنی بزرگترین چیز رو از دست داده بودم. بعد خود خواسته و خودم با دست خودم اینکارو میکردم. یعنی واقعا خودم برای خودم سالم نبودم. خلاصه که. بعله داداش. یکدفعه خیلی خالی از پسران و جامعه شدم. حالا بیایم یکم بپردازیم به خودمون. یک سال غافل شده بودیم.

بگذارید بگم دیگه میخوام‌چیکار کنم

اولا اینکه دست کنم تو حلقم، کل این ماکارونیا رو بالا بیارم. 

دوما که بایستی برم ۱۰۰۰ کیلو کم کنم.

بعد اینکه همه اش ۵ ماه مونده.

بعد از این ۵ ماه هم، میرم به بازی و شادی میپردازم.

بعد از این ۵ ماه هم باید ببینم چی منو خوشحال میکنه؟

احتمالا کلاس آواز دوباره و پسر :))) نه نه. خاک به سر پسر‌. مرگ بر پسرها🤝🏼

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان