چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

Let me go

قبول دارم که بعضی وقتا رگ بدجنسیم میگیره،اینکه بفهمم یکی با یکی دیگه هست یا اینکه از کسی خوشم نمیاد و الان فعلا در حال حاضر با دوس پسرش،خوش و خرم داره سر میکنه..هی دوس داری تاکید کنی که اره اون پسره لاشیه و ولش میکنه..و هی باز تاکید میکنی که اره هستا،هستا

خو اصلا به تو چه،ملت دوست دارن بدن،ملت دوس دارن خوش بگذرونن،ملت دوس دارن به پسر جماعت پیشنهاد بدن

تو خودتو درست کن،تو خودتو بکش بالا،تو خودتو بهترین کن

البته باز لازم به ذکره که همه اینا دلیل نمیشه که همیشه همیشه و همیشه حق با افشین هست

یه جور شده فقط نگاه دهن اون میکنم،ببینم اون چی میگه

وقتی میدونم از چیزی خوشش نمیاد یا بش اعتقاد نداره،دیگه در موردش حرف نمیزنم،چون عصبانی میشه

خاک تو سرت مینا،تو که اینجوری نبودی

۰

دوست فرضی به اسم هانیه

خیلی جالب میشه،دنیا چقدر بالا پایین داره،از یکی که نا امید بودی،چنان تغییر میکنه که باورت نمیشه.. و کسی که فکر میکردی بهترین بوده تو دنیا،کم کم عوض میشه

افشین بد نشده،عوض شده و شاید الان خیلی بیشتر شبیه خود واقعیش شده..اوایل که با هم دوست نبودیم،عصبانی و عصبانی و عصبانی .. صفتی که میتونم بهش نسبت بدم

اوایل که با هم دوست بودیم،دیدم چقدر با اون چیزی که میدیم فرق میکرده،بعد متوجه شدم فرق نمیکرده،رفتارش با من فرق میکرده

و الان بعد از ٢ سال میتونم بگم دیگه عصبانی و عصبانی و عصبانی نیست ولی دیگه رفتارش با من و بقیه فرقی نداره..

اینقدر دوست دارم تو یه محفل کتاب خون،تو شیراز عضو بودم و دوستانی داشتم..یه بار دقیقا همچین چیزی رو خواب دیدم..بعدش به این فکر افتادم که همچین چیزی،احتمالا تو ضمیر ناخوداگاه هم بوده

میرفتیم تو خیابون معدل و ملاصدرا،راه میرفتیم،میرسیدیم به یه کافه،کافه کتاب،میرفتیم داخل،بعد میگفتیم دیدی این هاروکی موراکامی چه فضایی مینویسه،دیدی تو ایران باب شده هرکی اینو بخونه یعنی خیلی خفنه،کاری که این دختره  گ میکنه؛وای من این کتاب رو خوندم وای من فلان رستوران رو رفتم وای من فلان جا رفتم کیک گرفتم.. ولی شما ادما چیپ و سطح پایین این چیزا رو نمیدونین که

بعد من و اون دوست فرضیم،میشستیم کنار هم،میگفتیم چه عنه این دختر..

۰
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان