چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

خسته شدم.

چقدر از اینکاری که میکنم بدم میاد، چقدر متنفرم، چقدر تولی تحقیر و فروافتادگیه. دستیار دندونپزشک بودن اینجا یعنی دستور شنیدن از ادمی که هم‌رده تو هست.، کاش مثل ادمیزاد بود. من کی با دستیارام اینجوری حرف میزدم؟ کی تحقیر میکرد؟ کی سرد و گرم میشدم؟ کی هی یهو باهات خوب بودن و یهو دنیا میچرخید و تو یه موجود مزاحم بودی.

خدایا کی خلاص میشم؟ کی میشه دنیا رو گردون ما باشه؟ کی میشه این خشم‌های درونیم بشه قوت قلبی واسه یه ادامه درخشان؟

۰

Ghrrrrr

حالا دقیقا میدونم چی هستم و چی میخواما.

۰

بغل مامان

احساس تنهایی کردم. بعد دیدم اگه بخوام یه روز اینجا تو این خونه نباشم، کجا میتونم برم؟ کجا رو دارم که برم؟

۰

khune

اومدیم خونه جدید و‌ واقعا من یکی از خوشبخترین‌ها شدم. پنت‌هوس که سرتا سر خونه، پنجره‌های بلند کشیده شده. بالکونی که خودش اندازه یک خونه هست.  زیباترین و رویای ترین خونه‌ایی هست که دیدم. از اینجا خفنتر و لاکچرتر دیدم اما رویای‌تر، نه واقعا.باور کردنی نیست که این اتفاقها برام افتاده. کلا این حس رو دارم‌ که من لیاقت اینهمه زیبایی رو ندارم. از مسافرت ترکیه برگشتیم، خانواده‌هامون رو دیدیم، و‌با انرژی بیشتر برگشتیم و به فاصله یک روز بعدش هم اسباب کشی کردیم. تو این سفر من فهمیدم که خانواده اولم الان «علی» هست. حس غم و دلتنگی کردم. این روزها هم که برگشتم، هر از گاهی از دلتنگی پدر و مادرم گریه میکنم اما متوجه این میشم که باید گذر کرد و در نهایت منطقی هستم.

 

اما داشتم فکر میکردم که در این زیبایی که ما هستیم، هر دختر دیگه‌ایی بود عکسهای زیبا و در دل دشمن، سوزش نشانی میگرف. من مدلم این نیست و نخواهم بود. اما یه عکس قشنگ دیدم از یک کاپل داخل توییتر که از خونه جدید خالیشون، یک عکس زیبا گرفتن در حالیکه دارن هم رو میبوسن. من منظورم بیشتر نشان از این داره که هی منتظرم این خط هم رد شه و‌ من دیگه بعد از این خط، بالغتر، مچورتر، روابط اجتماعی حسنه، لاغرتر، تمرکز بیشتر، کسشر و مسشر دیگر. بابا این خط اومده بابا! مینا. به خودت بیا.

khune

 

۱

تازههه

امتحانم رو دادم. خوب دادم. آفرین به من. خیلی واقعا هیجان‌‌زده هستم برای بعدش. SO SO EXCITED 

۳

Edgwr

سه هفته مونده به امتحانم. به نسبت خوبی خوندم ولی فوق‌العاده تو مغزم نخوندم که البته من اون فوق‌العاده تو مغزم احتمالا پیش نمیاد و باید پذیرفت که زندگی اینجور و اونجور و پوستت گاهی جوش میزنه و خودت میتونی اخلاقای رو مخی داشته باشه یا واقعا نمیشه ۴ ساعت پشت سر هم درس خوند چون agitated میشی. یکم کسخل مسخل شدم ولی امیدوارم و انرژیم مثبته. هوا عالیه و تو خونه موندن برای طولانی مدت من رو دچار پوچی و بی‌انگیزگی هر از گاهی میکنه ولی معمولا وقتی به چشمها و خوشحالی مامان و بابام فکر میکنم، خیلی چیزها با قدرت بیشتری حل میشه. برو مینا، برو.

۰

امشب یه دفعه به این فک کردم، دیدم با این حساب من فردا ۱۲ ساعت درس میخونم.

به این فک کردم که اگه با علی آشنا نمیشدم و این شرایط پیش نمیومد، به احتمال ۹۹.۹٪ من یک انسان افسرده، بی‌انگیزه و شکست خورده بودم که احتمالا دست از پا درازتر برمیگشتم ایران چون از نظر مالی و روانی و شغلی نمیتونستم دووم بیارم. و حالا که شرایط نرمالی فراهم شده که من میتونم استعدادهامو نشون بدم و حتی اون شکوفته نشده‌هاشو، بکشم بیرون، به تماشای جهان بگذارم، چه گردونه عجیبی بود از اون حکمت و درد و غم و گریه‌ایی که داشتم. نمیدونم شاید اینکه من تو روستا بزرگ شدم چون بابام دکتر روستا بود ولی خوب بالاخره روستا بود، همیشه یه ضد و نقیضی عجیبی رو باهام همراه اورده. یعنی کلا شخصیت ضد و نقیضی داشتم. نه، شاید واقعا مزدم بوده ولی خیلی قدرش رو میدونم. مرسی خدا(دوباره به خدا معتقد شدم)

۱

Herherher

یک مدتی هست که تعداد خواننده‌های وبلاگ یکدفعه خیلی زیاد شده. یعنی من اول فکر میکردم که اشتباه از سیستم بیان هست. اما وقتی با جزییات نگاه میکنم، میبینم واقعا مدتی هست که توسط آدمهای مختلفی دارم دائما خونده میشم. حالا کاریی  که میکنم اینه که تو بعضی از این وبلاگ خوندنها، اون پستی که خونده شده، لینکش میاد بالا. بعد من میرم ببینم چی نوشته بودم. بعد مثلا مال چند سال پیشه. چیزی که برام جالبه اینکه من واقعا آدم جالبیم. ببین واقعا برام جالبه، خودم رو از بالا و سوم شخص میبینم و می‌بینم این آدم جالبیه. در روزهایی به سر میبرم که عجیب غریب واسه خودم سیر و سلوک عرفانی میکنم.

تو آینه یهو دارم رد میشم، خودم رو می‌بینم، میگم وای خدایا تو چقدر جالبی. چقدر تو کشف نشده بودی. عاشقتم.

۱

تاریخ 05/03/2025

وای خیلی دوره مهمی هست، کاش به گا ندمش. 

۰

چاره چیست؟

یه چیزی که در فرهنگ اینجا میبینم که خیلی هم گسترده از طیفهای مختلف هست، جواب ندادن به مسیجها و ghost کردنه. مثلا الان من امتحان رانندگیم رو افتادم و باید دوباره وقت پیدا کنم و یه جلسه برم، مسیج دادم به معلمم، چون میدونه الان نخواهد بود، جوابم رو نمیده یا از این دخترها که مثلا میخوام ارتباطم رو بیشتر کنم، اهنگ فرستادم، در بقیه پلت‌فورمها هستن ولی جواب منو نمیدن. واقعا بهم برمیخوره.

۱
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان