رفتن به حموم و سر شستن، ۵۳ کیلو
رفتن به سر کار و دیر نکردن با اینکه امروز خیلی تعمدی دوست داشتم دیر برسم، همیشه زودتر از همه رفته بودم و انگار یک انتقامی وجودم رو گرفته که اصلا میخوام خودم رو به گا بدم ولی عجیب غریب به موقع رسیدم
غذای شیشلیک درست کردم برای علی
طرح گلدون دیدم تا بخرم
نمیدونم تا بوکینگ دو هفته دیگه درس بخونم یا نه اما رمقی برام نمونده. نمیدونم واقعا این زندگی دوزیستی رو چجوری انجام بدم و ادامه تا بره ۸ ماه دیگه که بوکینگ امتحان بشه و اون رو هم باز نتونم.
خستهام واقعا. نمیدونم.