چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

پوف

با توجه به اینکه واقعا متوجه فشار وارده به زیدم بابت زندگی و سختیهاش هستم و با توجه به اینکه میدونه که امور بنده بصورت مستقیم و غیر مستقیم منوط به ایشون شده و با توجه به اینکه میتونه حداقل یکی از سوالات پیش روش رو جواب بده تا هردومون کمی و فقط کمی کمتر از بلاتکلیفی در بیایم و با توجه به اینکه میدونه روی من از سمت پدر و مادرم فشاراتی هست و با توجه به اینکه میدونم مامان و بابای اون هم فشاراتی رو روش میارن ولی اون مقاومت میکنه و میگه نه، ما به این نتیجه میرسیم که شخص خویش رو از ورطه جنگ و جدال بیرون کشیده، به امور دیگران کاری نداشته و زید و پدر و مادر زید و پدر و مادر خویش رو با هم تنها گذاشته و به امور شخصی خویش میپردازم.

+ هم اکنون مادر خویش وارد صحنه شد. وی افزود پس بالاخره کی میان با خانواده خونه ما.

متاسفانه این کاربر تمام انرژی خود را مبنی بر عصبانی بودن یا اینده نگری بودن یا منتظر بودن را از دست داده و در بی تفاوتی خود غلت میزند.

۳
او ته آ رویای واقعی
۲۰ دی ۲۲:۴۱

چ شرایط بدی:/

مجبورب صبر و تقوای الهی پیشه کنی تا دعوا نشه:دی

پاسخ :

اره، امیدوارم با صبر خوب بره جلو همه چی :))
Life Rhythm
۱۷ دی ۲۲:۱۷

نه منظورم جنس فشارها بود. مثلا چی؟ 

پاسخ :

من طرحم تموم شده ولی اون هنوز سربازه و خانواده من منتظرن که اون و خانوادش قدمی بردارن و اون چون پا در هوا هست کاراش، رغبتی نداره برای عجله در کار و من که مثل توپ پینگ پونگ بین طرفین در رفت و امدم و حرفها رو منتقل میکنم و ادیت میکنم و سعی در راضی نگه داشتن طرفین و برقراری صلح
Life Rhythm
۱۷ دی ۱۷:۱۷

از جمله فشارات خانواده ات؟ خانواده اش؟ 

پاسخ :

اره، خانواده خودم 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان