الان خیلی مسئله تجاوز تو توییتر ژانر شده. از مقصر جلوه دادن قربانی که بگذریم تا دعوت به سکوتشون یا هزاران حرف مفت باور نکردنی دیگه که تا خودت نخونی، باورت نمیشه این حرفها واقعا زده میشه و گوینده اش میگه "آخ جون! یه چیز مفهومی بیام بلغور کنم و گوه اضافه بخورم" که بگذریم... خواستم بگم نه به اون شدت و حدت ولی برای من هم پیش اومده.
نگاه که میکردم میدیدم که در اکثر اوقات، طرف مقابلم حرفی که دلش خواسته رو زده و اگه هم یک در میلیون من شجاعتم رو جمع میکردم و اعتراضی میکردم، محکوم میشدم که "تو چرا بی جنبه ایی؟ من منظوری نداشتم."
یا حتی گاها خودم میترسیدم از ابراز مخالفت که چه بسا "غیر کول" به نظر برسم.
و خودخوریهایی که تو وجودم میکردم و عذابهایی که میکشیدم که فلانی این رفتارهارو میکنه و هزار بار نقشه و بررسی میکردم که کجا برم که باهاش برخورد نداشته باشم.
ببینید. یک بار عمیقا و وجودا از ته دل برینید به این قماش. میبینید که اتفاقی نمیفته و زمین همچنان داره دور خورشید میچرخه و تابستان همچنان پس از بهار میاد. اما شما بسیار راحتتر و فارغتر و خوشحالتریید.
هیچ دلیلی وجود نداره که طرف بخواد هر حرفی دلش بخواد بزنه و برخورد داشته باشه و شما نباید اعتراض کنید. چرا شما باید خودتون رو محدود کنید و چک کنید که فلانی چه موقعهایی میاد سر کار و شما هزار جور خودت رو به سختی بندازید که فقط اون ساعات روز، نخواید اونجا حضور داشته باشید. اونیکه باید بترسه و خودش رو جمع کنه اونه و نه شما.
خلاصه که اگه گوهی خورد بهش بگید گوه نخور!
+ وارد خلائ های قانونی نمیشم که هزاران بار مرگ بر باعث و بانیش.