چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

غلط.

اینقدر تو زندگیم هیچی از هیشکی نخواستم و فکر کردم که وای وای، من باید یک کار محیر الوقوعی برای طرف کرده باشم که این حق رو داشته باشم که از طرف کوچکترین‌ چیزی مثل ارسال یک فایل در واتساپ، رو بخوام.. که الان که به دستیار قبلی زنگ زدم که من یادمه تو یه سری دندون جمع کردی، بیام ازت بگیرم؟

الان دست و پام میلرزه:)))

پشمهام از خودم.

+ این تمرینی هست که باید بنویسم تو لیستم که انجامش بدم. چرا همیشه اینقدر بقیه ارجح هستن تو مغزم؟ اصن اینجوری نیست. این اشتباهه میم.

۳
هانا :)
۳۱ شهریور ۱۷:۵۳

چقد مث من:/ تازه اینطور وقتا میگم نکنه فک کنه چون فکر میکنم برلم کاری کرده میخوام جبران کنه:))) البته در نهایت اهمیت نمیدم و کارمومیکنم:))))

پاسخ :

بابا من واقعا روانی موانی هستم تو این چیزا،‌ یعنی خودم رو کلی اذیت و ازار میدم که از کسی چیزی نخوام. بعد هم که میخوام اینقدر با خجالت و اینا میگم که باز خودم رو معذب تر میکنم.
حالا جالبیش اینه هزارتا کار هم میکنم واسه مردم ولی حق خودم ‌نمیدونم.
سجاد .م
۲۵ شهریور ۲۰:۰۳

اره برای منم پیش اومده. آدم میون دو هوا معلق می مونه که چیکار کنه! بگه، نگه! چطوری بگه که درخواست باشه، چطوری بگه که مودب باشه چطوری بگه که به طرف بر نخوره ؛)

ولی باس کنار اومد باش. زندگیه دیگه اونقدرام سخت نیست.

پاسخ :

آره
من بیشتر مشکلم با نحوه گفتن و ایناش نیست. بیشتر اینه که مثلا باید شاخ غول رو شکونده باشم واسش تا به خودم اجازه بدم که برم مثلا ازش یه آدامس بگیرم.
منظورم اینه که خودم رو همیشه میگذارم اولویت هزار و چندم. و این توی درخواستهام از بقیه هم مشهوده.
هیوا جعفری
۲۵ شهریور ۰۳:۴۴

ذات آدم همینه باید کمک کنیم بهم تا زندگی رد بشه. هر چند بی نیازی ایده آله ولی نمی شه 

پاسخ :

همینطوره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان