اینقدر تو زندگیم هیچی از هیشکی نخواستم و فکر کردم که وای وای، من باید یک کار محیر الوقوعی برای طرف کرده باشم که این حق رو داشته باشم که از طرف کوچکترین چیزی مثل ارسال یک فایل در واتساپ، رو بخوام.. که الان که به دستیار قبلی زنگ زدم که من یادمه تو یه سری دندون جمع کردی، بیام ازت بگیرم؟
الان دست و پام میلرزه:)))
پشمهام از خودم.
+ این تمرینی هست که باید بنویسم تو لیستم که انجامش بدم. چرا همیشه اینقدر بقیه ارجح هستن تو مغزم؟ اصن اینجوری نیست. این اشتباهه میم.