چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

پشتیبانمون سالها بعد من رو تو دستشویی دید و شناخت. من نشناختم.

یادمه ما عادت داشتیم که دفتر برنامه ریزی قلم چی رو مسخره کنیم. اینکه گله ایی یک چیزی رو مسخره میکردیم قبل از اینکه حتی ببینیم آیا مسخره کردن داره یا نه، یک بحث روانشناسانه جداگانه هست. این پشتیبان بدبخت قلم چیمون خودش رو کشت که این رو بخرین که اون هم مامور بود و معذور. من یه بار گفتم بگذار بابا این رو بخرم. و واقعا برای من خیلی خیلی خوب بود. و بعد تو اون جزیره تنهایی قشنگ درسخونیم، عشق میکردم با دفتر برنامه ریزی قلم‌چیم. بعد بیرون از اون جزیره، مردم هنوز داشتن دفتر برنامه ریزی قلم چی رو مسخره میکردن. من هم بهشون گفتم واقعا خوبه ولی اونها به رفتارهای گله اییشون ادامه دادن. من هم اومدم تو جزیره ام گفتم ای بابا. من همیشه عاشق این جزیره های تنهایی هستم که داری توش یه کاری میکنی. به کسی هم نمیگی. کسی هم نمی دونه. کسی هم براش مهم نیست. بعد از توی این جزیره تنهایی، یه دفعه یه سیمرغ میاد بیرون.

حالا من دیدیم باز دارم خل و چل و روانپریش میشم از این درسها. گفتم آهان. دفتر برنامه ریزی. رفتم یه دونه پیدا کردم تو اینستا که ساعت مطالعاتی داشت. همون داستانهای روزها و ماهها و چقدر امروز درس بخونیمِ مد نظرم رو داشت. بعد دیدم شمارش، شماره شهرمونه. بهش گفتم شیرازی؟ گف آره. بعد معلوم بود که خیلی کوچک هست دختره. یعنی برای سگِ پیری مثل من، کوچیک میشه. نمونه هایی از دفتر برنامه ریزیهایی که گذاشته بود رو نگاه کردم. همه اش از این جمله های "تو میتونی". که کاور پشتش هم همه اش عکس دکتر و اینا. مثکه تو ایران همه میخوان دکتر شن. بعد میدونی. خیلی کلیشه ایی و بامزه و کوچولویی. گف کدوم یکی از اینها رو میخوای. ۴ تا حق داشتم. ۲ تاش رو که گذاشتم عکس آناتومی عضلات سر و صورت که همیشه دهنم سرویسه باهاشون. دو تای دیگه اش رو از چیزهای خودش انتخاب کردم. خیلی خوشم اومد از دختره. دوست داشتم نشونه اش تو دفترم باشه. از این کوچولوی بامزه.

۴
Winged Deer
۲۲ آذر ۱۰:۱۱

مینا خیلی از اونجایی خوشم اومد که گفتی:

من همیشه عاشق این جزیره‌های تنهایی هستم که داری توش یه کاری می‌کنی. به کسی هم نمی‌گی. کسی هم نمی‌دونه. کسی هم براش مهم نیست. بعد از توی این جزیره‌ی تنهایی یه دفعه یه سیمرغ می‌آد بیرون...

خیلی زیاد ازش خوشم اومد.

پاسخ :

موقعی که داشتم این رو مینوشتم، همینجوری هی کلمه ها میومدن. بعد دیدم چه جالب که تونستم اون حالت رو توضیح بدم. 
ولی واقعا جالبن این جزیره ها
Life Rhythm
۲۱ آذر ۱۹:۱۶

تو مگه فارغ نشدی مینا😐

پاسخ :

چرا. ولی دارم درس میخونم دیگه🤧
هانی هستم
۲۱ آذر ۱۷:۳۲

من بعد از سالها هنوز یادگاری نگهش داشتم. حس یه جور دفتر خاطرات داره برام.

پاسخ :

ای وای. چه باحال. کاش منم نگه اش داشته بودم.
صخی .
۲۱ آذر ۱۶:۲۹

درخواست اشتراک اون پیج رو داریم

پاسخ :

ayla.planner
۸۱ تومن گرف که به نظر من زیاده. البته من گفتم ولش کن. بگذار بهش یه کمکی کزده باشم. ولی زیاده
دفتره چند روز دیگه به دستم میرسه. اگه واقعا راضی کننده بود، میگم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان