سه شنبه ۴ خرداد ۰۰
داشتم با "آ" حرف میزدم. بعد همینجوری خنده خنده شد. یه عکس همینجوری از یه گربه فرستاد. پاهاش تو عکس بود. گفتم چرا نصف شبی شلوار جین پاته. گفت وای وای چون شلوار خوب نداشتم.
بعد دیدم مردم من رو دوست دارن بعضیاشون. براشون مهم هستم. رفته نصف شبی شلوار جین پوشیده واسه عکس. یعنی نمیدونم چجوری بگم. یه رفتارهای جالبی از بقیه میبینم. مثلا میبینم فلانی اسم من رو کامل میدونه ولی من هیچی هیچی. یعنی من میدونم واقعا خیلی خودم رو دست کم میگیرم. ببین میخوام یه چیزایی بگم ولی نمیدونم چجوری بگم.