چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

پاشو پاشو زنیکه. خودت رو جمع کن.

 رسیدم به یه صفحه ایی که اون موقع که اون صفحه رو میخوندم، خیلی ناراحت بودم. یه خط میخوندم بعد یه خط گریه میکردم. بعد دوباره یه خط میخوندم، یه خط گریه میکردم. بعدم پرتش کردم اونور کتابه رو. گفتم ولش کن. حالا اومدم دوباره بخونم، ببینم چی میشه بالاخره آخرش. دوباره حالت غم به من رسید و نصف روز هست به سقف خیره هستم. خیلی جالبه ها.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان