چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

زرد. نارنجی.

اومدم خونه و دیدم چه خونه تاریکه. چه هوا داره سرد میشه. حالم بد میشه از تاریکی و سرما.

گرما و روشنایی. شلوغی. زرد و زرد. اینها رو میخوام.

هیچ دستاوردی چند ساله نداشتم. حتی اون آقای فلانی هم بعد دو کلمه حرف زدن، برگشت گفت من فکر میکنم تو انگار یه گذشته ایی واسه خودت داشتی که نمی تونی خودت رو ببخشی. ببخش و خلاص کن.

اینقدر حالم بد میشه از خودم. اینقدر خودم رو هر کار میکنم نمیتونم ببخشم. پول ندارم. سر کار نمیرم. کاش الان پاشم تخم مرغ آب پز بخورم. بگم به خودم ول کن زن. ول کن. ول کن. ببخش خودت رو. رها کن. قراره با این آدم تا آخر عمرت زندگی کنی. این آدم رو ببخش.

۱
Winged Deer
۱۰ آبان ۲۱:۲۶

«کاش الان پاشم تخم مرغ آب‌پز بخورم. بگم به خودم ول کن زن. ول کن. ول کن. ببخش خودت رو. رها کن. قراره با این آدم تا آخر عمرت زندگی کنی. این آدم رو ببخش.»

همین چند جمله‌ی ظاهراً ساده و کوتاه باعث شد که از خودم بپرسم غزال چرا دیروز مینا رو بغل نکردی؟ تف تو کرونا. دفعه‌ی بعدی که دیدمت چه بخوای چه نخوای بغلت می‌کنم چون خیلی قشنگی. در ضمن یادم رفت بهت بگم که سایه‌ی چشمت خیلی جادویی و زیبا بود.

پاسخ :

ای بابا بچه جوووون :*****
مرسی واقعا کوچولوی قشنگ *_____* تو خودت خیلی خالص و نابی 💜
کلی بغل و بوس و بوس و بغل 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان