چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

سلام مینا

پیش اون همکلاسیم که حالا بیشتر دوست شدیم و هر از گاهی میرم مطب اش که تمرین کنم و بیشتر وقت بگذرونیم شدم. بعد این داشت میگف من مثلا تو فلان درمونگاه که کار میکنم، پذیرش خیلی با من حال نمیکنه، و مریضهایی که توی کاراشون سختی زیاد و پول کم هست رو‌ میده به من، مریضهای کار اسون کار پولداری رو میده به اونا. بعد من خوب به این قضیه دقت کرده بودم که توی درمونگاهی که من هستم،۲۰ روزه عملا اومدم و مثلا هی کم و بیش مریضی میده‌ و نمیده. بعضی وقتها فکر میکنم مثلا ویزیت رو میده به من بیشتر، بعضی وقتها میگم احتمالا مساوی کار میکنه پذیرش و الان فریک اینو زدم که نکنه کم اش کنه به مرور یا کم کرده.

 

بعد میدونی چی شد؟ دیدم وای نمیتونم. از اولی که یادم میاد این داستان توی دانشگاه و بعدش هم طرح

هی همه اش به این فک کردم که دیگه سیستم "خایه مالی" کی تموم میشه. بعد خیلی سیستماتیک هم این قضیه در سیستم کشور و اداره و خانواده ایرانی وجود داره. مثلا خایه مالی مادر رو بکنی که مثلا بعضی شبها دیر میای خونه، کمتر چشم نازک کنه.

 

نمیتونم هی شخصیتم رو قایم‌ کنم پشت سیستم خایه مالی. خایه مالی واسه دوستت. مثلا من به «م» گفته بودم به من زود خبر بده و‌ من هفته اول عید نیستم و از شنبه سال نو دیگه نیستم و بلاه بلاه و ۵ش که امروز باشه به من گف میتونه بیاد برای فلان دندونش. اونم صبح جمعه. بعد تایم یه جوری بود که نشد و یه وسیله رو نتونستم جور کنم چون عصر ۵ش به من گف واسه صبح جمعه که تو این وسط من اون وسیله رو‌ چجوری جور کنم؟ و من در نهایت عذر خواهی کردم. چرا من عذر خواهی کردم. اون تو تایم ریده بود. میدونی؟

 

خلاصه این دفتر سال جدیدم رو هی هی گذاشته بودم و بیام بنویسم اش امروووز. و هی منتظر امروووز بودم و واقعا ۱۴۰۱ دیگه بسه. واقعا بسه. میخوام به مینای واقعی سلام کنم.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان