بخاطر اینکه فقط و فقط در سه مورد از بیرون رفتنها با علی، پول سهم خودمو دادم، بصورت کاملا زیاد به خاک سیاه مالی نشستم. اول برام جالب بود برم مثلا گارسونی چیزی بشم، بعد دیدم دور باطله. بعد رفتم دوباره ایلتس ثبتنام کردم، بعد دیدم چقدر افتضاحم. بعد assignment های دانشگاه داره شروع میشه و دیگه واقعا نمیتونم هم کار کنم، هم مشق دانشگاه و هم ایلتس. بسیار وقت گیره هر کدوم. یه حس انگل مالی هم دارم. هم به خانواده و هم به علی. خیلی حس بدیه. هی هم میخوام برای خودم justify کنم که در شرایط تو اصلا حالت دیگهایی نمیمونه ولی نمیتونم. این چند سال که کار کردم، حس استقلال وارد خونم شده و سخته برام مدتی نباشم.
یه ذره این مدت determined نبودم و کاملا distract) از عمد دارم کلمات انگلیسی استفاده میکنم بخاطر ایلتس). فک میکنم هدف چیدن دوباره و اون هم تا انتهای ماه، و اون هم ماه میلادی و نه شمسی، بهتر باشه. الان مثلا ۷نوامبر هس. اخیش. ماه شمسی تموم.