دیشب اولین مهمونی کاریم رو رفتم. جاییکه همشون دکتر و موسس کلینیک بودن و من بعنوان تنها دستیار دندونپزشکی که بود تو جمع رفتم. این مدت که هزارتا رستوران و جاهای مختلف رفتم، بهم اعتماد به نفسی که داخل ایران داشتم رو برگردونده. طوریکه دیشب من نظر میدادم اونجا و از همه بیشتر شوخی کردم و خندیدم. واسه خودم دیشب یه مشروب هنسی گرفتم و خوردم چون احساس میکردم واقعا تو این ۴ ماه، خیلی خوب بودم. هم ایلتسم رو خوب دادم. هم شغل مرتبط پیدا کردم.هم دانشگاه assignment ها رو تحویل دادم، هم connection دارم درست میکنم، هم یه کوچولو لاغرتر شدم و بعضی وقتها میرم تو خیلبون میدوام. و حالا نوبت درس خوندن هست تا سریع امتحانها رو بدم، برم برای فصل دندونپزشک بودن اینجا که تازه اوله کاره. نایسسسس.