چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

فک کنم که درونم گوه‌مرغیه.

خوب روال زندگی من الان خیلی تاکسیکه. در طول هفته که میرم سر کار و دانشگاه. و تقریبا هر ویکند هم در حال گشت و گذار هستم و معمولا یا مست یا های یا کوک. حالا شاید این برای کسیکه زندگیش اینجا جا افتاده، خوب باشه ولی برای منی که با پوند ۷۰ تومن زندگی میکنم و تقریبا تمام خرجهای اینجوری رو هم دوس‌پسرم داره میده که خودمم نمیدونم چرا، لقمه بیشتر از دهنم هست. اگه اون میکنه چرا اصلا من قبول میکنم و چرا هی هر ویکند یه به‌کایی که تا دو سه روز بعدش باید ریکاوری بشم. و حس بینهایت بد که به مهمترین کار یعنی «درس خوندن» برای امتحان چند ماه دیگه نمی‌پردازم:))). وقتی سر‌انگشتی حساب میکنم میبینم که اوضاع واقعا خرابه. باید ورزش کنم اینجا که نه فقط بخاطر اینکه وای هیکل و فلان، بلکه در این مملکت گل و بلبل آدم واقعا میترکه. از نبود خورشید. از افسردگی فصلی. دوما یا سوما بررسی بیشتر مباحث اخلاقی واسه خودم. خلاصه سیکل خیلی معیوبی داشتم تو این ۶ هفته. واقعا ادم عن‌اش میگیره. بعد اینکه فهمیدم اگر چیزی رو به علی بگم، خیلی شگفت‌انگیز میشه بر علیه خودم استفاده بشه. مثلا داشتم درد و دل میکردم که من از بچگی، آدم تقریبا بی‌حسی بودم. به تمامی امور معمولا حس خاصی ندارم و چون این یه جور بدیه، مجبور بودم چاشنی احساسات الکی قاطی کنم تا مردم فکر نکنن من بد‌جنس‌ام یا روانیم. حالا بهم میگه تو «بد‌جنسی». نایس.

بعد کلا خیلی زیاد دوس‌دختر داشته و با آدمهای زیادی میپریده و الان من شاید ثابت‌ترین دوست‌دختری هستم که توی چند سال اخیر داشته که این میتونه مایه اینکه «وای پس ما چقدر رابطه‌امون خاصه» باشه اما یادم میاد با کیارش هم دقیقا همین بود و در نهایت کیارش رفت رو تنظیمات کارخونه که «ببخشید، من دیگه space خودم رو می‌خوام.»

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان