+۳ ماه دیگه امتحان اولی رو دارم و باید کلا گوشی رو بگذارم کنار. البته خیلی واقعا برام سخت نیست. تناوبا شده که دو هفته از توییتر و اینستا بیام بیرون و عین خیالمم نباشه. و اینکه بخصوص باید تمرکز زیادی کنم روی کار «عمیق». هم چند تا پادکست در موردش گوش دادم هم کتاب خوندم. هم کاری بوده که همیشه میکردم
+یه موقعهایی واقعا از دست علی کفری میشم. خوب حدودا ۹ سال از من بزرگتره و جدای از این اختلاف سنی، نسبت به همسنهاش هم ادم عاقلیه. باعث میشه بعضی وقتها امر و نهی زیاد به من داشته باشه که واقعا این برام میتونه اذیت کننده باشه. مثلا من تازه اومدم اینجا و توقع داره که که تمام رسومها و خیابونها و رفتارها و داستانها رو بدونم. واقعا نمیتونم خدا شاهده. هی تمام شنبه یکشنبهها با دوستاش در حال برنامه هستیم ولی من دائما از خودم میپرسم اگه اصن یه روزی نبود چی؟ من کی فرصت کردم دایره اجتماعی«خودم» رو بزرگ کنم.
+از نظر مالی دوباره پنیک میکنم. پوند شده ۸۰ تومن. ای ریدم به سر در اخوند.
+کلا دچار فروپاشی روانی و یک روز دیگه فول انرژی و تو میتونی میشم. کاملا خودم هم از این حالت نوسانیم، در عذابم.
+ یه دختر کیری تو توییتر که تو رو درواسی داشتمش، بلاک انبلاک کردم. دارم تلاش میکنم با احوالاتم صادقانه تر برخورد کنم. هر چی توییت ازش میدیدم، مایه عذابم میشد.
+دو تا مصاحبه کاری واسه یه شغل جالب و واقعی رفتم. اینقدر اداشون زیاده که دو دفعه مصاحبه کرده بودم و اون دفعه به بهانه پارتتایم بودن من، گفتن ما کسی رو میخوایم که فولتایم باشه. بعد یه مرد ایرانیه خودش اومد تو تلگرامم که تو cvات خوب بوده و ما دوباره میخوایم استخدام کنیم و این دفعه کارمون با پارت تایم میشه. دو تا مصاحبه رفتم که هر دو دفعه رو بهم گفتن خوب بودی. یه مصاحبه سوم باید انجام بشه که از مصاحبه دوم تا سوم، حدود ۱۰ روزمیگذره و من نمیدونم چیکار کنم. به اون مرد ایرانیه مسیج دادم و خیلی جالبه که توییتر هم رو داریم و توییت میزنه ولی جواب مسیج منو نمیده. از این رفتارهاس که منزجر میشم. بعد میگم کس ننه همه به جز خانوادهام.