چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

روز ترکیبی پنج و شش و هفت

 

فکر میکنم یه روز‌ رو‌ میس کردم، فک کنم روز ششم هس. اصلا حالا تو ذهنم واسه این ۷۵ روز کار سخت که قرار بود واسه تا امتحانم باشه که خدا رو صد هزار مرتبه شکر، گوییدع شد پس الان من نمیدونم که میخوام چیکار کنم ولی برای تمرین گوه زهر مار دیسیپلین، سعی میکنم هر روزش رو بنویسم. توی راه کار هستم داخل مترو. با اون هندی خارکسه هستم. نمیخوام بهش بگم خارکسه چون اگه فارسی بلد بود و میفهمید که بهش میگم خارکسه احتمالا خوشحال میشد. اینکه وای من خیلی بچه زرنگم. پس بهش میگم تازه به دوران رسیده. چون خیلی هس. دوباره فاز “خوب که چی؟”بهم دست داده. بعد یه فاز که نکنه علی دوسم نداشته باشه که البته واقعا دیگه پوستم کلفت شده تو این چیزها و خیلی اوکی‌ترم. و همین دیگه. بیشتر رو اسپیکینگم دارم کار میکنم. من زبانم خوبه و تقریبا کامل میفهمم چی بهم میگن ولی اینکه اونجوری که دلت میخواد، منظورت رو برسونی، اون چیزی هست که واقعا دلم میخواد. در حالی دارم اینو مینویسم که این اهنگ کینگ رام، بخصوص دو دقیقه اخرش رو ریپیت هست. فردا میخوام برم ریو. اینکه من کمالگرلم و همه چیز زود برام خسته کننده میشه و میگم خوب بریم بعدی. واقعا تو «دستهای همدیگه در حال یک مرگ شیرینیم»

 

https://on.soundcloud.com/ompkKQMgtXH6FAkv6

 

بعدا نوشت: موقعی اینو دارم پست میکنم که فردای صبح اون روزی هست که اینها رو‌ نوشتم. رفتم سر کار و اینقدر هندیه و هد‌نرس،  بولی کردن و من فقط ما هیچ، ما نگاه. اومدم خونه یه عالمه گریه کردم. بعد علی هم اینجوری که اخی نازی نازی، اومد دو دست پوکر دو ساعته روی هم ۴ ساعت زد و من حوصله‌ام سر رفت، و گرفتم خوابیدم. عالی⭐️

 

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان