اونجاییکه رفته بودم برای کافه که برم کار کنم، دیگه جوابمو نداد، چون یه مشت ایرانی بودن که تا دسته داشتن لاس میزدن باهام و من که حوصله نداشتم اشاره کردم که دوست پسر دارم و دیگه بعد از اون مسیج من حاوی دیگه خوب کی بیام رو جواب نمیدن😂😂😂😂 wow پسر، واقعا قشنگsexual harassment هس که ما تو رو بخاطر جنسیت و اینکه شاید یه امیدی باشه ما با تو بریزیم رو هم بخوان و بعد که میفهمن تو برات رابطهات جدیه( با ذکر هزار بار گفتن بهت که فک میکنی دوستپسرت وقتی تو نیستی با اینو اون لاس نمیزنه یا شماره نمیده که گفتم نه) دیگه فایده نداری که حتی جواب مسیجات رو بدن. حالا رستوران مرجان هست. اونجا خیلی کر و کثیفه ولی خوب میشه پول دراورد و نایس. که البته طرف ۳ هفته رفته دبی و گفت برمیگردم برات شیفت میگذارم که اون هم فک کنم ماکسیمم دو تا شیفت بشه.
برنامه ورزشی گرفتم و دو روز پیش به دستم رسید و میریم واسه یه لاغری خیلی جذاب و دیدنی. دیروز واقعا حالم جالب نبود. دقت کردم وقتی ورزشی ندارم، حالم گرفته میشه.
دیگه از صحبت با مامانم خیلی لذت نمیبرم، بیشتر شبیه اتاق بازجویی میمونه. علی چی میگه؟ علی در مورد خانواده ما چه فکری میکنه؟ چی میگه؟ در مورد عروسی چیزی نمیگه؟ نمیخواین رسمی کنین؟ نمیخواد رسمی کنه؟ نکنه تو رو نمیخواد؟ حالا واقعا تو رو میخواد؟ تو حالا واقعا اونو میخوای؟ چی حرف میزنین با هم؟ کم حرف میزنین؟ واقعا در اینکه نتونستم امتحان رو ثبتنام کنم و اصلا هم معلوم نیست بار دیگه بتونم و خیلی بهم فشار روانی اینکه «فعلا هیچی اینجا نیستم» وارد شده. شغل دستیاریم که هی توش شیفتم کم میشه. همینجوری دو روز بیشتر نمیتونم کار کنم، دانشگاه احمقم تا لحظه اخر مشخص نکرده چه روزی کلاس دارم، کلاسم افتاده روز جمعه، روزی که من ثابت شیفت دارم معمولا، الان افتادم به دریوزگی که تو رو خدا شیفت منو جا به جا کنین، من ویزای دانشجوییم به خطر میفته اگه نرم سر کلاس. از اونور هم که اگه در نهایت بشه، میشه یه روز در هفته سر کار. مامانمم ورشکست طوری شده، نمیتونم اصلا ازش پول اضافی بخوام. خلاصه بچسبم به ورزش کردن، خیلی فشار روانی رومه.