چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

چرا باید حتما عنوان نوشت؟ شاید عنوان نداره.

من خیلی خفنم. حیف که وقتش رو نداشتم که نشونتون بدم.

۴

دنبال هدف ۲ ماهم میگردم

۰

واقعا همینه‌. همین.

مامان ام شده بهترین دوستِ دخترم. عاشقش شدم‌.

۲

کرمها توسط سیستم گوارش داره دفع میشه

دیشب و پریشب اونیکی پسره بهم گیر داد و بعد اونیکی تره پسره. عجیبش چیه؟ عجیبش اینه من هی هر چی میگن، میگم "نه" و این برای خانوم میم "بله گویان" و "دائما کرم وجود فعال" واقعا عجیبه.

۳

۲ تیر ۹۹

بخدا خودمم نمیدونم باید از دست خودم چیکار کنم. خودمم نمیدونم.

۱

کیو کیو بنگ بنگ

یکم دیوونه شده بودم و باز یکم بهتر شدم چونکه یه مدت ورش نمیکردم در صورتیکه من از ورزشکاران هستم.

۲

"ک"

نمیدونم چی بگم. نمیخوام نقش قربانی رو بازی کنم. کاری که واقعا در گذشته میکردم و واقعا باعث میشد که قربانی بشم و انگار که لذت میبردم از اینکه حالا این وسط من قربانی شدم. مریض هست و خودمم‌ میدونستم روند مریضیه ولی ناخواداگاه این کار رو میکردم.

حالا دیگه از این کار بدم میاد. اصلا نمیفهمم چرا باید قربانی باشم که حتی در درجه بدترش بخوام نقشش رو بازی کنم.

مدتی هست که میدونم تقریبا امورات اصلی زندگیم، به دست "خودم" هست و کسی رو نمیتونم بابتش سرزنش کنم.

چیزی که نوشتم، به اتفاق و حرفی که الان شنیدم به ظاهر چندان ربطی نداره ولی خودم میدونم که داره. نمینویسمش که یادم نمونه. 

چون به هر حال من قربانی نیستم.

۱

شونه هاتم باید بندازی بالا

مامانم امروز صبح بهم گفت " خیلی کارها رو باید انجام بدی و دیگه بهش فکر نکنی و بگی از دفعه بعد "

 

۰

MAN

نظر شما چیه که همه چی رو فراموش کنیم و فردا ما یکی دیگه هستیم.

چقدر باور دارین که این " از فردا " شروع کردنها میتونه برای کسی یا جایی موثر باشه؟

۸

ستاره ها، ستاره ها

یه مدته به خودم احترام نمیگذارم و این بدترین چیزه.

۱
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان