چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

معتاد

من در کمپ ترک "اعتیاد به غمگین بودن" عضوم که هر روز خودم که مسئول کمپ هستم، تنها عضو کمپ که خودم هستم را میاورم و دو تا تق میزنم به میکروفون، بعد خیلی مدیر مدرسه طور میگم "تو میتونی"
ولی خود اون یکیم که نشسته رو صندلی روشو میکنه اونور میره سمت دستشویی میگه "حالا یه فکریش میکنیم"

۱۴

گام اول.

ادمهایی هستند که مطلقا از من خوششون نمیاد
که هم ترکیبی از رفتارهای نادرست خودم بوده و هم عدم تفاهم اخلاقی
نکته در اینجاست که من پذیرفتم این دشمنی رو.این عدم علاقه رو
پذیرفتن چیزی که در گذشته هست که شاید هم مجالی برای تغییرش نباشه یک درجه ادم رو بزرگ‌ میکنه
تلاش برای تغییر، چند درجه بزرگتر.

۱۳

سلام.

من مدتی نبودم که طبعا برایتان اهمیتی نداشته که برای من هم اهمیتی نداشته که برای شما اهمیتی نداشته چون چندیست فهمیدم ادم نباید اهمیت بدهد که مردم اهمیت دادند یا اهمیت ندادند،چون در غیر اینصورت گوه زندگیتان را میگیرید که خوب البته بحث من این بود که بعله من نبودم چون دفاع کردم،تمرین تئاترم تمام شد و عملا زندگی را شروع کردم.
سلام بر شما :)

۱۲

کنس نباشید تا ما کنسها از شما استفاده کنیم.

"میم" همان ادمی است که وسطِ پیگیرترین سریال زندگیش هم که باشد اما بقیه قسمتهایش را نداشته باشد،انقدر به این در و ان در میزند تا اخر کسی را پیدا کند که بقیه سریال را به او بدهد
وی هرگز چیزی را دانلود نمیکرد
وی خیلی کِنِس بود
وی زندگیش را بر اساس"مفت باشه کوفت باشه"اداره میکرد.

۱۵

دفاع کنم دیگه،ای خدا:(

مدام مورد حمله های ناگهانی اندوه  قرار می‌گیرم. ولی بعدش رهایی است‌. احساس دلپذیری که با هیچ چیز عوضش نمی‌کنم جز چیزکیک، کراش شماره دو، فصل بعدی گیم او ترونز و ابسولوتلی پول. من هرچیزی را با پول عوض می‌کنم. 

۹

در راستای سیکس پک اوری

به قول حضرت سیجل "غذا که تمومه باید از سر میز پاشد" که هم باید به معنای استعاری قضیه توجه کرد و هم معنای ظاهری جمله که وقتی غذا تموم شد دیگه بس کن! اینقدر نخور،خدا غضبت کنه!

۱۹

سو سد،سو ترو

مدتیه با یه سری ادمهای ۱۰ ۲۰ سال بزرگتر از خودم در ارتباطم و میبینم چیزی ندارن که بهم اضاف کنن،انگار که شما وقتی به یه سنی میرسی دیگه اون ظرف شعور و خردت پر میشه و جلوتر نمیری،میدونم که برای همه این اتفاق نمیفته ولی اکثریت همین شدن.
بسیار غمگین کننده هست و واقعا از ته دل میخوام این اتفاق برام نیفته.
بسیار سفر برو،کتاب بخون،فیلم ببین و در شغلت ادم فعال و کله خری باش.

۱۱

سگ سیاه

از افسردگی پاییزی درامدم
همین دیشب
یکدفعه
مثل ادمی که در اقیانوس بوده و با صدای"وقتی جان اسنو دوباره زنده شد" از زیر اب بیرون میاد

۸

اوضاع هستا

-با اجازه تون رفع زحمت کنیم،فردا باید برم سر کار
+حالا یه فردا رو نرو سر کار
هار هار(خنده حضار)
از سری خاطرات میم در جمعهای "فوق چرت" خانوادگی

۱۰

یک عدد تکی و یک عدد دوقلو

من حتما یه بچه رو میارم ولی چون حوصله ام نمیشه باهاش بازی کنم ۲ تا دیگه هم میارم تا با هم بازی کنن بعد چون ۳ تا میشن دیگه باید شوهر پولدار کنم تا از پس مخارج بربیایم.اینجاست که معادلات بهم میخوره

۱۵
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان