این زید من اینقدر جنتلمنه که واقعا بعضی وقتها فکر میکنم مگه میشه اینقدر با شعور؟
کاش بتونم همیشه لیاقت این جواهر رو داشته باشم.
باز دیشب هم احترام خودم رو نگه نداشتم که البته چندین مرتبه در این سال، خودم با دستهای خودم، احترام خودم رو نگه نداشتم. واقعا که.
+ اخ که چقدر من از اون دختره بدم میاد و اخ که چقدر رفتار من خلاف اینو نشون میده
یه چیزایی از خودم فهمیدم. یه چیزایی اون پایین پایینای وجودم بود که اومده بیرون. حالا وقت سلام علیک با خلق خداست.
داشتم وبلاگها رو میخوندم و تقریبا هر کی مذهبی بود رو، پشت سرش دکمه "قطع دنبال کردن" رو فشار دادم و متاسفانه از کارم پشیمون نیستم.
چقدر من مامانم رو دوست دارم و چقدر استعدادها و پتانسیلشا بخاطر یه ازدواج بد، هدر رفت. چقدر اگاهه و چقدر باهوشه و چقدر قابل ستایشه و چقدر همه این رو نمیدونن.
میخوام یار همیشگی مامانم باشم. همیشه و همه جا. اولویت با قشنگترین موجود دنیا
یه عالم چیز تایپ کردم. نوشته بودم که خیلی غمگینم و نا امید و نمیشه و دکتر دیوونه ها. هی ارور داد و پست نشد.
به فال نیک میگیرم.