وای این داستانهای فامیلای ما هیچوقت تموم نمیشه. قشنگ گوه رو گوهه و یک مشت دیوانه ایی ریختن سر کله همدیگه که واسه هم بزنن و مردم خیلی راحت در کناره دارن پیشرفت میکنن.
نتبجه گیری: فاصله خود را حفظ کن.
وای این داستانهای فامیلای ما هیچوقت تموم نمیشه. قشنگ گوه رو گوهه و یک مشت دیوانه ایی ریختن سر کله همدیگه که واسه هم بزنن و مردم خیلی راحت در کناره دارن پیشرفت میکنن.
نتبجه گیری: فاصله خود را حفظ کن.
امروز طرحم تمام شد و بهم پایان طرح دادن و همینطور که عرض کردم، حس خاصی ندارم.
اما بقیه زندگی خیلی جالبه برام چون واقعا فکر میکنم هر چی از قبل بوده، همه از پیش تعیین شده بوده. شما قراره بعد از ابتدایی بری راهنمایی، بعدش دبیرستان، میدونی که بعدش کنکوره و همینطور تا الان. فقط کیفیت اش دست خودت بوده ولی برات مسیر رو تعیین کرده بودن. حالا الان هست که میتونی تصمیم بگیری خودت رو خوشبخت کنی یا بدبخت یا معمولی یا منفعل یا هر چی.
از الانش خیلی برام هیجان انگیزه
از بعدش خوشحالم. چون خودم و خودمم و خودم که هم ترسناکه و هم بیشتر هیجان انگیز.
طبعا برایان تریسی اینا میان اسید مپاشن روم و چاقو در چشم و همه اینها در پکیج ٌچرت نگو نا مسلمونٌ ولی حداقلش فکر میکنم که این برای من جواب میده و اون هم فکر نکردن هست.
همینکه میز رو میچینم، دفتر برنامه ریزی مرتب روی تخت، ٌوای ما قراره امروز رو بترکونیمٌ دقیقا همون لحظه، مغزم میگرده دنبال ِخوب حالا از فردا، حالا این سختمونه، حالا ما گناه داریم.
ولی همینکه میگم خوب! میخوام این کار رو کنم و بدون فکر کردن و برنامه ریزیهای هزار گانه و پیمودن قله های موفقیت، فکر نمیکنم. من فکر نمیکنم و میرم انجامش میدم. که باعث میشه که انجامش بدم.
امیدوارم مفهوم بوده باشه. که از متد جدید جهان که کلمات رو رنگی کنین هم بهره جستم.
خدافظ.