چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

برگشت، سبز

امروز رفتم و یه سری درمونگاه اوکی کردم و تو راه برگشت پادکست دندون پزشکی گوش دادم و دیدم که وای خدایااااااااا، من چقدر علم و علم اموزی دوست دارم. یعنی واقعا خوشم میاد درس بخونم.

۲

مقدمه ایی برای ۱۴۰۱

داشتم پستهای قبلم رو میخوندم بعد رسیدم به اون پست که گفته بودم داخلش رفتارهای فوق need ایی به نمایش دارم میگذارم و این دقیقا مصادف بود با شروع کردن قرص اسنترا.

یکی از دوستای داروسازم ازم پرسید وقتی اسنترا شروع کردی، اوایلش رفتارهای عحیب و غریب نداشتی؟ و من کفتم وایییی چرااااا و اون گف اره از عوارض قرصه، اولش تا کارکنه دیوونه ات میکنه و من گفتم نهههههههههه واییی کاش میدونستم. حالا داشتم پستهای قبلم رو میخوندم و دیدم دهع! نگاه تو رو خدا. کاش اون موقع میدونستم. چقدر ما بنده هورمونیم. و جالبیش اینه که یادمه به یکی هی میگفتم وای باورم نمیشه دارم اینکارا رو میکنم، این من نیستم، این من نیستم، باور کن و اخی نازی:** داشتم راست میگفتم به خودم❤️

 

فردا میخوام برم این درمونگاه اون درمونگاه دنبال کار؟ استرس دارم؟ نه اصلا. چرا؟ تغییرات درونی ۲ ساله به کمک اسنترا

بعد بعضی وقتها خودم رو میگذارم جای اون دختره تو maid، که با بدبختی کار و زندگیش رو میکشوند جلو چون یه بچه کوچیک داشت، من هم گاهی میرم تو اغمای این و میگم من هم مثل اونم و بچه کوچیک دارم و برم دنبال کار و نه فقط کار و اپلای کردن خودم، بلکه به روشهای متفاوت پول در اوردن مثل بیت کوین اینا یا چیزهایی مثل فروشندگی. برای سال جدید هم دلم میخواد هزار تا قرص و دراگ جدید امتحان کنم. 🦋🐟

۰

واقعا زیاد.

یه چیز جالبی رفته تو مخ من. یعنی میرم تو نقش خودم و میبینم چرا که نه.

اولین که باید خیلی با جزییات بنویسم تا بفهمم اوضاع چطوره.

مثلا این مدت خیلی سعی کردم صبح زود بیدار شم ولی چون فعلا کار مهمی تو صبح ندارم باعث میشه که انگار بیدار شم و بخوابم. یعنی واقعا انگاری هیچی.

یه ماهه دیگه عروسی قدیمی ترین دوستمه. اومدم بنویسم صمیمی ترین ولی دیدم واقعا نمیخوام صمیمی ترین دوستم باشه. خیلی فرق کردیم و خیلی حوصله ام سر میره باهاش و کلا هی انگاری در میرم از اینکه ببینمش و میدونی این جالبه. چون مثلا از وقتی خودم رو یادم میاد، حس خوبی نداشتم به معاشرت باهاش. خیلی دختر خوبیه. خیلی زیاد ولی همیشه ساکته و نمیشه ازش انتقاد کرد و ازت انتقادای بیجا میکنه و تو‌ باید بخندی. یعنی دیدم دارم طفره میرم از معاشرت باهاش همیشه. و خوبیش این هست که من دیگه اصلا خودم رو زجر نمیدم که باهاش ارتباط داشته باشم. 

هیچوقت حرف مردم برام اهمیتی نداشته و الان "سوپر اهمیت" نداره که هم خودم بزرگ شدم و‌ هم مدیون آسنترا هستم. آسنترا خوردن یکی از بهترین کارایی بود که برای خودم کردم. هر شب دوست داشتم وقتی میخوابم دیگه صبح بیدار نشم . میگفتم کاش کرونا بگیرم و بمیرم و چه خوبه که این مریضی هست تا آدم از نظر عموم طبیعی مرده باشه تا خودخواسته، زجرش برای پدر و مادرمم کمتر میشه ولی الان ببین کجا وایسادم. و اینجوری شده که اگه کسی بخواد بگه دارو خوردن برای افسردگی بده باید بزنم تو گوشش.

چیزایی که چند پست قبل برای ایده سال جدید و تغییر اینها بهم گفتین رو روی کاغذ نوشتم، دارم سعی میکنم پیاده اشون‌ کنم. میدونی زمانیکه اولین ایمیل رو برا دانشگاه بفرستم و اولین روز کاریم، همه چیز به مراتب خیلی خیلی بهتر میشه.

قبل از کرونا که میخواستم برم سر کار بیرون تو درمونگاه، روز اول از استرس داشتم تیکه تیکه میشدم ولی الان بعد از ۲ سال کامل وقفه و هیچی کار نکردن و ریدن در زندگی، حتی فکر کردن به رفتن سر کار واقعا من رو‌هیجان زده میکنه. یعنی واقعا حس میکنم که واقعا از شغلم داره خوشم میاد و چه بهم میاد.

موقعیکه از دوست پسر قبلیم جدا شدم، چون قرار بود با هم ازدواج کنیم و‌ کل فامیل منتظر عروسی ما بودن و‌من تمام برنامه ریزی زندگیم رو روی اون چیده بودم و وقتی خیلی راحت گف نمیخوام، خیلی حس حماقت و خشم و فریب خوردن داشتم ولی الان اینقدر خوشحالم که این اتفاق برام افتاده، ۲ سال کامل ریده شد تو وقتم، ولی میدونی چقدر چیز از توش یاد گرفتم.

مهمترین اش میدونی چی بود؟ خود را دوست داشتن، من توی زندگیم خیلی خیلی کم خودم رو‌ دوست داشتم و الان خیلی خیلی زیاد. 

+ کون تنگ

۰

من از پروانه ها خوشم میاد

از وقتی گوشیم رو عوض کردم با دنیایی از موقعیت و توانایی های جدید رو به رو شدم. همه چی بسیار و به مراتب راحتتره. این‌ برای من این میمونه که واقعا دست و پا میزنی تو یه چیزی و بهش تعصب داری ولی وقتی تغییرش میدی، میبینی آخیش، چرا زودتر نکرده بودم؟

و‌همینطور در پادکست مجتبی شکوری؛ آدم برای اینکه از خودش خوشش بیاد باید به خودش سخت بگیره دیگه.

 

 

 

 

 

۲
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان