چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

می‌خونی؟

یکی از عجیبترین اشتباهات زندگیم عدم ارتباط گرفتن با نویسنده وبلاگ پرسپکتیو ‌بود، با اینکه فکر می‌کردم شبیه میتونیم باشیم ولی حساب اینجای کار رو‌ نکرده بودم که میتونم خیلی دیوانه‌بازی در بیارم.

۰

زرد۲

من مشکل ادامه دادن دارم ( لحنم تو ذهنم مثل محسن نامجو شد). اصلا همیکنه اینجا به امان خدا، رها شد، همینه. حوصله شعارهای زرد اینکه میخوام فلان کار رو کنم و تمرین ال و بل کنم و اینها رو هم ندارم. من همین کاری که میخوامو‌ میکنم. اصلا ممکنه وسط همین متن، یهو دیگه نخوام بنویسم که چیزی پست شه. اصلا دایره امن من شده استفاده گاها از pills و ابراز وجود. حداقلش اینه میدونم عصب‌ کشی کردن چجوریه، ولی متنهای قبلی که می‌نوشتم، نمیدونستم. میشه از این حالت، این قضیه رو نتیجه ‌گیری کرد که woww، گذر زمان و تلاش، ببین میتونه تا کجاها آدم رو پیش ببره. ولی نه والله. من تلاشی نکردم. فقط سوپر خر و ریسکی بودم. همینکه دارم تلاش می‌کنم واقعا نظرم رو الان پیشتون بگم، خودش خیلی خیلی کار زردیه.

 

 

 

۰
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان