چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

By myself, For myself

در راستای متنی که النای عزیز گذاشته بود،از دل چیزهای بد،چیزهای خوب بیرون کشیدن

من چند سال پیش با یک اقایی دوست بودم.
اولین دوس پسرم بود و خوب من اون موقعها فوق العاده احساستی و فوق العاده احمق بودم.اره. احمق؛ که با تمام بی حرمتیا و رفتارهایی زشتی که با من داشت من صرفا این رابطه رو ادامه میدادم چون مثلا دوستش داشتم.
باید بگم این داستان مختوم به یک ماه ،دو ماه یا سال نیست.۴ فاکینگ سال!
۴ فاکینگ سال من در افسردگی شدید به سر میبردم بابت رفتارهایی که اون با من داشت. دائما تحقیرم میکرد و باید بگم من احمقتر از این حرفا بودم که به خودم بیام و بخوام رابطه رو ادامه ندم.اعتماد به نفس زیر صفر بود.در همه چی اعتماد به نفسم زیر صفر بود.دانشگاه،دوس پیدا کردن،توی جمع حرف زدن
دائما احساس زشتی میکردم، بی ارزش بودن، وجود نداشتن.  
رفتارها و صحبتهای دوست پسرم به این قضیه دامن میزد تا اینکه بالاخره بعد از ۴ سال، ناگهان از هرگونه حس و دوس داشتن و عشق خالی شدم و تنها دلیل مسخره ایی که من رو وادار به ادامه رابطه میکرد رو از دست دادم.وارد جزئیات نمیشم که بعد از جداییمون چه اتفافاتی افتاد
اما چیزی که از دل این همه سالهای تلخ بیرون کشیدم خیلی برام ارزشمند بود.من بالاخره یاد گرفتم خودم رو دوس داشته باشم.خودِ خودِ خودم رو.بدون توجه به انتقادات یا تحسینهای بقیه،من خودم رو همینطوری که هستم دوس دارم.
شروع کردم خودم رو جمع کردن.تو دانشگاه شروع کردم به درس خوندن و بالا بردن معدل،رفتم توی تئاتر،شروع کردم به پیانو یاد گرفتن
افرادی که بهم حس بد میدادن یا بی حرمتی میکردن رو حذف کردن
لب کلام،شروع کردم به خودسازی و دوس داشتن خودم
یاد گرفتم همیشه این خودت هستی که میمونی،همه دوستات،همکلاسیهات و.. میرن و میان
و این تو هستی که باید خودت رو دوس داشته باشی برای خودت :*

۱۸
رستاک :)
۱۴ فروردين ۲۰:۳۵
من کاملا در این موقعیتم!
نمیدونم چی کار کنم چی کار نکنم!!
میخوام حذف کنم اما میترسم!!
داغونما داغوووون!!

پاسخ :

باید کاری رو انجام بدی که خوشحالت میکنه در نهایت
هیچ چیز تو این دنیا مهمتر از تو نیست
اول هر جدایی یا کار مهمی، سخته
عادت نداربم بهش، از تغییر میترسیم، شرایطی که توش هستیم با اینکه راضی نیستیم ولی میسوزیم و میسازیم
این نشد زندگی، وظیفه ماست که خودمون خودمون رو خوشحال کنیم
یاسین . میم
۰۱ فروردين ۱۱:۵۹
Big Like
دوست‌داشتنی بسیار
لایکاً کبیرا

پاسخ :

مرسی خیلی ممنون ^_^
ایشالله این خودسازی خوبا واسه هممون ^_^
انگور ...
۲۳ اسفند ۱۱:۰۰
به بهترین نتیجه ی دنیا رسیدی ^_^
اما یه چیز بدی که وجود داره برای من اینه که هی می ترسم نکنه باز اونطور بشم که خودمو دوس ندارم. نکنه باز همون بشه . فلذا از اون ور بوم افتاده و دهن خودمو سرویس میکنم :/  یه جایی باید باور کنم راه بزرگ شدن برگشت نداره دیگه :))

پاسخ :

دیگه وقتی تونستیم سوار دوچرخه بشیم دیگه یادمون‌نمیره چجوری دوچرخه سواری میکنن :))
خیلی خیلی خوشحالم برای جفتمون که این مسیر رو پشت سر گذاشتیم^_^
هی بهتر و بهتر میشیم حالا، ببین کی بهت گفتم؟! *_*
آقای دال
۲۳ اسفند ۱۰:۵۹
دقیقا همین طوره

پاسخ :

چاکرم اقا ^_^
مستر صفری
۱۷ اسفند ۱۴:۲۶
بزار من از خودم بگم، من هیچ ادمیتی تو وجودم گاهی وقتها نیست، گاهی وقت هاااا،، بنده به خیلی از مردم بعنوان اسباب دست نگاه میکنم و تا زمانی که به هدفم برسم دوسشون خواهم داشت، رسیدم دیگه نمیشناسمش، و من از اینکارم خوشم نمیاداا ولی کلا نباید زیاد به دیگران وابسته باشم، چون همشون یه روز میان و یه روز میرن، همشون این شکلی به این بی معنی ای.

پاسخ :

خوب باید بهت بگم‌ که تا حدودی باهات موافقم ولی من شامل اون دسته ایی میشم که تو باهاشون مثل وسیله برای رسیدن به هدفت نگاه میکنی و بعدش که کارت انجام شد خداحافظ
بعد دل امثال من خیلی میشکنه و میگه این همه خوبی کردم که اینجوری بشه
بعد از خوبی تو این دنیا ناامید میشه
ولی بازم به کارش ادامه میده چون امید داره یه جا یکی هست که قدردان باشه 
خانم نارنج
۱۶ اسفند ۱۸:۵۸
4سال خیلییییی بوده ولی خوب نتیجه گرفتی آفرین. 

پاسخ :

فکر میکردم هیچوقت راحت نمیشم
Toktam Rashidi
۱۵ اسفند ۱۹:۵۴
آره الان کاملا خوبم :)) )

پاسخ :

چه خوب ^_^
گلاویژ ...
۱۵ اسفند ۰۶:۴۴
همه ی پست یه طرف اون دو خط آخر هم یه طرف 
کاش هرکدوممون سر وقتش به همچین نتیجه برسیم واقعا 

پاسخ :

امیدوارم برسیم، امیدوارم هممون برسیم به اون لحظه
لبخند میاد رو لبمون، اسمون هم ابی تر میشه
آسـوکـآ آآ
۱۴ اسفند ۱۵:۰۶
من این کار رو
زمانی که رفتم دانشگاه انجم دادم
یهو خیلیارو حذف کردم
اون موقع کمی سخت بود
اما الان راضیم
و اینکه ما هم تورو دوست داریم :*

پاسخ :

اولش سخته ولی بعد کلی به خودت درود و سلام میفرستی 
چه خوب که تو هم این تجربه رو داشتی ^_^
+ :*
شیرین
۱۴ اسفند ۰۹:۱۵
ایشالا که میوفته؛)

پاسخ :

امیدوارم ^_^
Toktam Rashidi
۱۲ اسفند ۱۶:۳۸
 برا منم یه اتفاقات مشابهی افتاده ، میدونی!  :) 

پاسخ :

بهتری الان؟
شیرین
۱۱ اسفند ۱۶:۲۵
چه خوب که جمع کردی خودتو 
غیر از خوده ادم هیچکس نیس 
بجای این که با یکی دیگه بخوایم گند بزنیم به زندگیمون 
تنهایی قشنگش کنیم:)))))))))))))))

پاسخ :

هیچکس ،به معنای کلمه هیچکس ، ادم رو از قهقرا نجات نمیده مگر خودش
من واقعا اعتقاد دارم از دل هر چیز بدی، میشه کلی خوبی کشید بیرون.
از هر محدودیتی میشه خلاقیت پیدا کرد
و این واقعا بستگی به نگاه خودمون داره
امیدوارم این اتفاقات قشنگ هم برات بیوفته یا اگه افتاده، بیشتر و بیشتر شه ^_^
میم . الف
۱۱ اسفند ۱۵:۲۱
درسته...آخرش فقط خودت میمونی و خودت!

پاسخ :

واقعا اخرش فقط خودتی و خودت و من این رو دوس دارم به جای اینکه ناراحتم کنه :))
פـریـر بانو
۱۱ اسفند ۰۲:۱۶
حس می‌کنم من الان لبه‌ی اون پرتگاه خالی شدنم. خالی شدن از دوست‌داشتن خیلی‌ها...
خب... بگم پستت عالیه یا خودت می‌دونی؟

پاسخ :

میدونی این خالی شدن حداقل از دید من و برای من، اتفاق خوشایندی بود
برای من باعث شد واکسینه بشم به خیلی از رفتارها و برخوردها و اتفاقات
دیگه انگار میدونستم بعد از این،از پس خیلی چیزا بر میام
امیدوارم برای تو هم، همینطوری شه :)
+ دیگه در مورد خوب نوشتن متن این چیزا،شما لطفا صحبت نکنید خانم نویسنده اینده ^_^
ابوالفضل ...
۱۱ اسفند ۰۰:۰۳
بیا به منم یاد بده.هرچند امروز یه سری اتفاق افتاد که حس کردم این زندگی در تنهایی این چند وقته یه جورایی توی ناخودآگاهم تاثیر گذاشته و واقعا در این زمینه فرق کردم. شخصیت و اعتماد به نفسم به شدت قوی تر شده.

پاسخ :

چقدر عالی.
همینه دیگه،یکی هی نق و نوق میکنه از تنهایی یکی از این حالت استفاده میکنه برای خودسازی
واقعا کاملا بستگی به دید خود ادم داره که چطور از فرصتها استفاده کنه
اقا،جدا خوشحال شدم براتون ^_^
برای این مسیر رو به جلوتون
اقا،همیشه همینجوری باشه واست^_^
Miss Author
۱۰ اسفند ۲۳:۳۴
از همه عجیبتر این که یهو خالی شدی!

پاسخ :

کاملا یکدفعه و ناگهانی
و فوق العاده حس دلنشینی بود این حس خلاء :)
tahi :D
۱۰ اسفند ۱۹:۱۸
چه قد نقطه ی مشترک داریم ما 
فقط با این تفاوت که من رابطه ای نداشتم و بدون رابطه شروع به خودسازی کردم
D:

پاسخ :

به به بیا بغلم
کلا بعد از اون جریان خودسازیه، هر کس رو که میبینم به خودش احترام میگذاره و در حال پیشرفت شخصیتی هست رو ناخوداگاه خوشم میاد
منو به یاد روزهای خوبم میندازه
همینجوی هی ادامه بدیم و ادامه بدیم و ادامه بدیم ^_^
الی .
۱۰ اسفند ۱۸:۳۵
منم همچین تجربه‌ای داشتم. همین‌قدر طولانی. و جالب اینکه الان می‌فهمم اصن چقدر دغدغه‌هامون و دنیامون فرق داشت! :)
چیزی که در ازای از دست دادن اون فرد به دست آوردی واقعاااا خیلی باارزشه :)))
ماچ بت :*

پاسخ :

چه جالب :)
اصلا همش هی حس میکنم ما در جهاتی شبیهیم، سر این چیزاستا
خیلی خوشحالم برای جفتمون که از اون منجلاب در اومدیم و خیلی خوشحالتر هستم برای جفتمون که از دلش،چیزی با ارزش بدست اوردیم
ماچ به جفتمون ^_^

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان