چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

بابا ۲۷ سالت شده. قد خر شدی.

امروز دومین و سومین بوتاکس عمرم رو زدم. با اینکه کامل درسهام رو خونده بودم و مرور کرده بودم جزوه هام رو، سر دومی هی نقطه به نقطه که میزدم هی یادم میومد که آهان! الان اینجوری کنم بهتره :)) هیچ دستیاری هم نداشتم اولش که کمک کنه و طرف صورتش خونی مونی شد. 

بعد یه خورده هم نقطه ها رو دوزهاش رو کمی، متفاوت زدم :))

بعد مریض سوم که خواهر مریض دوم بود، هم خیلی سریعتر زدم هم گفتم بیان دستیارم شن واسه کمک و هم دقیق زدم و اصن از زمین تا آسمون فرق کرد.

حتی مطمئنم نفر چهارم اگه اون لحظه وجود داشت، بهترتر میزدم.

خوشحالم.

خوشحالم که میترسم ولی میدونم که کاریش نمیشه کرد. باید بری انجامش بدی.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان