چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

پشت در مطب

هر دفعه میام تهرون، میفهمم واقعا "پایتخت" هس و ما همه شهرستانی بیش نیستیم.

نکته دیگه اینکه من باز حالم یک جوریه که خودم میدونم چرا. علتهاش و ادمهاش رو هم میدونم. راه حل اش هم فقط دوریه. منتظرم دور شم و دور شیم.

دوست دارم بزرگتر و قشنگتر و راحتتر شم. 

۵
... مـــیــم ...
۲۷ مهر ۰۰:۳۳

همیشه مرغ همسایه غازه و من الان از تهران حالم بهم میخوره:/  خیلی دوست داشتم یه جای آروم و سالم زندگی میکردم نه اینجایی که زندگی کردن توش از نظر من مثل تونل وحشت میمونه. افتضاح شلوغه و واسه منی که از شلوغی بیزارم واقعا وحشتناک :/

پاسخ :

متوجه منظورت میشم و اتفاقا این حس رو من هم دارم. یعنی واقعا زیادی بزرگ و زیادی بی در و پیکر هست ولی از اون طرف هم یه مزیتهای خوبی رو دارم می بینم که تو شهر خودم نیست. به خصوص تو زمینه آینده شغلی.
یس. میم
۱۵ مهر ۱۰:۵۲

تهران یه هوای عجیبی داره، «تهران بودن» این شهری که آدم می‌ره توش رو از لحظه‌ای که واردش می‌شه، از وقتی که یه نفر توی ترمینال جنوب یا میدون راه آهن پیاده می‌شه رو راحت می‌تونه حس بکنه.. آدمو به این معتقد می‌کنه که شهرا واقعا روح دارن :))

پاسخ :

همه شهر ها روح ندارن. به نظر من که الان اکثر شهرهای ایران، مرده ان و این ناراحت کننده هست.
اما تهران رو رسما کردن پایتخت تو همه چی. آدمهاش هم با ما فرق دارن واقعا.

هایـ تن
۱۳ مهر ۲۱:۳۸

خبر می‌دادین یه گاوی، گوسفندی :)

یه خوبی که تهران داره اینه که هر محله‌ش خصوصیات خودش رو داره و برا خودش یه شهره و اگه تو خیابون واستی آدمای تکراری خیلی کم می‌بینی ولی مثلا شهرستان ما وقتی خبر و اینا و یا یه ویدیوی کوچیک هم ازش پخش می‌شه خیلی از آدماش رو می‌شه شناخت، می‌خوام بگم اگه آدم معشوقش رو شهرستان گم کنه احتمالا بتونه اتفاقی پیداش کنه ولی تهران گمش کرد باید بی‌خیالش بشه و از تو همون خیابون یکی جدیدش رو پیدا کنه :)

پاسخ :

بابااااا
خیلیییی بزرگهههه
خیلی عظیمهههههه
اصن در مخیله آدم نمیگنجه دیگه اینهمه وسعت
یه خورده بی فکر و بی برنامه، شهر رو گسترده کردن ولی در کل جای باحالیه:))
خوش بگذرههه اونجا
ی الف سین ــ
۱۳ مهر ۱۶:۳۴

من تهران رو خیلی دوست دارم

همیشه از بقیه‌ی کسایی که اینجا زندگی میکنن خیلی میشنوم گله میکنن و از ترافیک و دود و دم و شلوغی و ادماش میگن.منم اینا رو میبینما

ولی بازم دوسش دارم.مخصوصا شباشو.

تهران  زیبا و غمگینه.

پاسخ :

من هم جدیدا تهران رو دوس دارم.
می گفتم وای شلوغه وای فلانه وای چنانه ولی الان بیشتر نکات مثبتش میاد تو ذهنم
زندگی کردن توش هم واقعا مهارت میخواد
سجاد .م
۱۳ مهر ۰۰:۲۷

من که هیچ دل خوشی از تهرونی جماعت ندارم. مخصوصا مدلی که حرف میزنن! میری اونجا کلا اگه خارج از تهران زندگی کنی میشی شهرستانی! یعنی چه! انگار ایران فقط یه شهر داره اونم تهرانه، بقیه شم شهرستانه! میخوان بیان مازندران، اینجا ویلا دارنا، چند ساله که میان و میرن ولی به اینجا میگن "شمال" !! یکی نیس بگه احمق شمال جهته، اسم مکان نیست. کجا میری؟ دارم میرم شمال. کجایی؟ تو جاده شمال. اومدی؟ آره از شمال برگشتم. !!! اسم به این زیبایی به این اصیلی "مازندران" مشکلش چیه؟ میان میرینن به جنگل و رودخونه، برمیگردن دو قورت و نیمشونم باقیه!

پاسخ :

من متوجه یه سری اخلاقایی شدم که میتونم در رده بندی "اخلاقِ تهرونی" دسته بندیش کنم.
اینجوری که زبون بازن. قلدر ماب هستن و کلا کار و کار کردن خیلی براشون اولویت هست. حتی تفریحات تهرونی هم داریم. قلیون کشیدنها و "شمال" رفتنهای آخر هفته.
چیزی که خواستم بگم جدای از خوب یا بد بودن این سری اخلاقها، تفاوت زیادشون با بقیه شهرهاس. حتی خود شهر هم از میزان امکاناتی که توش داره اصلا قابل قیاس با بقیه شهر ها نیس.
یعنی همون تهران و شهرستان ها:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان