چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

واقعا چرا:)))

مامانبزرگم زن بد ذات و بدیه. بعد من هم اصن دوسش ندارم. البته اون هم. بعد اومده خونه ما و نمیره. بعد بعضی وقتها میخوام با این کارتن کاغذه بزنم تو سرش بعد خودم از تصورش خنده ام میگیره.

۱
هانی هستم
۲۴ آبان ۱۲:۵۷

کالم دوان بابا!

پاسخ :

نمیزنم که
فقط تصور میکنم🤩
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان