چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

The ability to change is the key.

اخر هفته rave دارم میرم که اون هم به لطف علی هست. اونوقت من نمیتونم یه لباس مناسب پیدا کنم که جلوی دوستاش اوکی باشه outfit من. واقعا بی‌پولی اذیتم میکنه.

دیشب رفتیم Brighton، یه شب اونجا موندیم و برگشتیم. استیک و رستوران و fish and chips. ظهر هم برگشتیم لندن. اینقدر علی خوبه، اینقدر دوسش دارم که مسلما واقعی نیست و کیکه. هی به خودم یادآور میشم که بارها و‌بارها تو به یک پسر اتکا کردی و البته بیشتر از روی خریت، کار خودت رو‌ رها کردی و‌برای خودت تلاش نکردی، و وقتی اون روزی میاد که اون شخص دیگه نیست، که حتما خواهد اومد، وقتی به خودت میای که دیگه خیلی دیره.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان