چغور پغور

می میریم و دیگه نیستیم. این خودش خیلی عجیبه.

ناراحتم و اوکی.

میزان ناراحتیم زیاده. میخواستم بنویسم «غیر قابل وصف» ولی دیدم واقعا اونقدر زیاد نیست. من خیلی دنبال کار نگشتم واقعا. ولی خیلی خوشحال بودم بابتش. مثلا خودم رو تصور میکردم که اونجا چه لباسی بپوشم یا احتمالا باید یه کفش ورزشی بخرم که ندارم. خودم رو تصور میکردم که چجوری با ادمهایی که اون روز دیدم حرف بزنم، اما هیچکدومش نشد. متوجه شدم هر وقت برای چیزی ذوق میکنم یا برای کسی تعریف میکنم و به زبون میارم، دیگه هرگز رخ نمیده.. دچار وحشت میشم وقتی بخوام برای کسی چیزی رو تعریف کنم. انگار حتما و قطعا دیگه اتفاق نمیفته. فک کنم مهاجرت، امروز واقعا ناراحتم کرد. میدونستم بالاخره یه جا پیش میاد که میشینم گریه میکنم اما نمیدونستم چه روزیه. به نسبت درصد قابل توجهی از ادمها، من بهم اول مهاجرتی بد نگذشت. اما اینجا نا‌امیدی و بی‌کسی خیلی بهم فشار اورد. داشتم خونه خودمون رو تصور میکردم. مدل روشناییش رو میتونم حس کنم. یه جور خنثی بیشتر به رنگ گرم. میرفتم مینشتم رو اون مبل خاکستریه، بعد مامان و بابام بودن و من احتمالا گریه میکردم و مامانم دلداری میداد. اصلا حس بچه ننه بودن ندارم. صرفا میخوام این امشب رو بعد از گذشت این تفریبا ۶۰ روز، بگذارم که ناراحت باشم و غم غربت به من غلبه کنه.

۲
میم
۲۰ دی ۲۳:۵۱

من امروز بالاخره کار پیدا کردم و کمی خوشحالم. اتفاقهای خیلی بیشتر از اون روزی که اینو نوشتم افتاد، که تازه خیلی بیشتر ناراحتم کرد چون توش مادرجندگی و حسادت داشت ولی جالب شد

سهیل
۱۶ دی ۰۱:۴۲

مثلن یک سال دیگه یا بیشتر‌ گذشته ...

برگردیم به امروز ، حسمون همینه که الان بهش داریم...؟

معمولا نباید حسمون‌ اینجوری باشه

ولی اما ...

برای بعضیا چرا هیچی عوض نمیشه ...

پاسخ :

من امروز بالاخره کار پیدا کردم و کمی خوشحالم. اتفاقهای خیلی بیشتر از اون روزی که اینو نوشتم افتاد، که تازه خیلی بیشتر ناراحتم کرد چون توش مادرجندگی و حسادت داشت ولی جالب شد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان